جیک سالی سرباز فلج نیروی دریایی به ماموریتی در پاندورا، قمر یکی از سیارات دوردست میرود. او در میابد که که انسان‌ها قصد دارند موجودات شبه انسان پاندورا بنام «ناوی» را نابود کنند تا منابع با ارزش آن‌ها که در جنگل‌هایشان نهفته است، را بدست آورند. جیک با یک هویت «آواتار» به داخل مردم ناوی نفوذ می کند، و از طرفی هم به سرهنگ کوارتیچ قول می دهد با ارتش همکاری کند. جیک خیلی سریع با مردم ناوی خو می گیرد و عاشق دختر رئیس قبیله آن‌ها می شود. طولی نمی کشد که سرهنگ و افرادش با تاکتیک‌هایی مرگبار به مردم ناوی حمله می کنند، و جیک تصمیم می گیرد با آن‌ها مقابله کند.

فرانسه‏ ى اشغال شده ، جنگ جهانى دوم. « هرى مورگان » ( بوگارت ) كه در جزیره‏ى مارتینیك زندگى مى‏ كند ، قایقى تفریحى دارد كه با آن ، مشترى‏ هاى پولدار را براى ماهى‏ گیرى مى‏ برد. دستیار او ، « ادى » ( برنان ) الكلى نه چندان باهوشى است كه خوش‏ قلب ى‏اش باعث شده همه دوستش داشته باشند. تا این كه پیدا شدن سر و كله‏ ى دخترى به نام « مرى براونینگ » ( باكال ) معناى جدیدى به زندگى « هرى » مى‏ بخشد...

مصر، 1955، قاهره لانه جاسوسی واقعی است.و مانند دیگ در حال جوش وهمه از همه جاسوسی می‌کنند، همه دارند خرابکاری می‌کنند: فرانسوی‌ها، انگلیسی‌ها، شوروی‌ها، خانواده شاه مخلوع فاروق و قصد دارد قدرت و تاج و تختش را پس بگیرد، و عقاب‌های خئوپس، فرقه‌ای مذهبی و افراط‌گرایان اسلامی همه به همه بی اعتمادند، همه علیه همه توطئه می‌کنند . رئیس جمهور فرانسه، آقای رنه کوتی مامور مخفی و مهم خود را یعنی هوبرت بونیسورقهرمان وغرور فرانسوی با نام مستعار او اس اس 117 را به ماموریت شمال آفریقا می فرستد تا به بی نظمی ها سرو سامان بدهد . مترجم : eagle 5000

سال ۱۹۴۳، اوج جنگ جهانی دوم. هواپیمای “سرهنگ جوزف ل.رایان” (سیناترا)، خلبان نیروی هوایی امریکا سرنگون می شود و او را به اردوگاه اسرا در ایتالیا می برند. در آن جا “رایان” عملیات فرار ۶۰۰ زندانی انگلیسی و امریکایی را رهبری می کند.

جادوگری بنام «بالتازار بلیک» ( نیکلاس کیج ) یک جوان ظاهرا معمولی و بی عرضه را انتخاب می کند تا از شهر نیو یورک در مقابل رقیبش، «ماکسیم هروات» ( آلفرد ملینا ) دفاع کند...

یک واحد نظامی و فوق سری که متشکل از نخبگان برای عملیاتی مخصوص، معروف به جی آی جو تشکیل شده است. در این هنگام گروهی تبهکار به سردستگی یک دلال مخوف اسلحه دست به اختشاش می زند ...

"دارکمن" و "دورانت" بازگشته اند و مانند همیشه از هم متنفر هستند.اینبار "دورانت" نقشه دارد تا به وسیله سلاحی پیشرفته معاملات مواد مخدر شهر را در دست بگیرد."دارکمن" مجبور است وارد میدان شود و او را برای همیشه متوقف کند..

یک جعبه سیاه بیگانه در قطب جنوب یافت می شود، جایی که یک سازمان دولتی در حال انجام آزمایش هایی با موضوع گیاه شناسی است...