یک کابوی به نام «ویلیام» نزدیک به ده سال است که از آدمکشی دست برداشته و در کلبه‌ای کوچک به همراه بچه‌های خود زندگی می‌کند. او که به شدت پیر و ضعیف شده و در تامین مخارج خانواده‌اش نیز به مشکل برخورده، مطلع می‌شود که برای کشتن دو کابوی، جایزه‌ی 1000 دلاری تعیین شده است.

فیلم یکی از فیلم های سه گانه دلار است که شامل دو فیلم «خوب، بد، زشت» و « بخاطر چند دلار بیشتر» نیز هست، ـ این فیلم جریان ساز بر اساس فیلم یوجیمبو اثر كوروساوا ساخته شده است و اولین وسترن ایتالیایی سرجیو لئونه می باشد. همین طور اولین اثر مشهور موریكونه (آهنگساز) و اولین نقش مهم كلینت ایستوود می باشد. هنوز كه هنوزاست پس از گذشت سالها هنوز از محبوب ترین و مشهور ترین فیلم های تاریخ سینما می باشد.داستان هوشمندانه,شخصیت پردازی منحصر به فرد,كلوزاپ ها و لانگ شات های استادانه ,میزانسن های پیچیده خاص لئونه به همراه موسیقی خیال انگیز و شاهكار موریكونه كه به شكل شگفت انگیزی روی تصاویر با شكوه فیلم می نشیند(خصوصا در سكانس دوئل پایانی) این فیلم را به یكی از جذاب ترین فیلم های تمام ادوار تاریخ سینما تبدیل كرده است. یک هفت تیر کش (کلینت ایستوود) به شهر کوچکی میرسد که دو خانواده اصلی شهر رابطه خوبی ندارند. تیزبازی درمیاورد و مخفیانه از این خانواده علیه آن خانواده و از آن خانواده علیه این یکی خانواده پول میگیرد. بالاخره گند قضیه درمیاید...

کلانتر شهری کوچک و مرزی پسر مالک بزرگی را به جرم قتل بازداشت می کند، او مجبور است تا رسیدن سواره نظام متهم را در کلانتری شهر زندانی کند اما برادر و افراد مالک قصد دارند متهم را فراری دهند و به این منظور به شهر می آیند...

وقتی گروهی از افسران پلیس سه مرد متهم به قتل کشاورز بومی را دستگیر میکنند. میان آنها اختلاف بروز میکند، آیامجرمین را به قانون بسپارند.یا بدون محاکمه به قتل برسانند.

سال 1881، نیومکزیکو. "پت گرت" همسفر سابق قانون شکن مشهور "بیلی کید" کلانتر می شود و ماموریت پیدا می کند تا منطقه را در برابر او امن کند...

ال اندرسون ناچار میشود جایگزینی برای گله دار خود که او را برای بیوستن به جویندگان طلا ترک کرده بود پیدا کند تا مراتع بالای 400 مایل خود را به او بسپارد. ان بترسون پیشنهاد میدهد تا از پسران مدرسه برای این کار استفاده کند. اندرسون از مدرسه بازدید میکندا اما بسران او را متقاعد نمیکنند. صبح روز بعد تعدادی از پسران مراتع اندرسون را به سوار کار نشان می دهند. اندرسون قابلیتهای پسر را برای اسبداری تسن میکند سیمارون با سردسته بسر بچه در گیر میشوند با وجود انکه اندرسون توانای های او را تائید میکرد اما به دلیل عصبانیت ذاتی اش او را بیرون میکند. و ناچار میشود گروه پسران را استخدام کند …