"هدلی لمر" مردی فاسد با ارتباطات سیاسی،افراد خود را به شهری که در مسیر راه آهن است می فرستد تا آنجا را غیرقابل سکونت کنند.وقتی کلانتر کشته می شود مردم شهر از فرماندار تقاضای یک کلانتر جدید را می کنند و...

"لوک خوش شانس" کلانتر یک شهر شده و تبهکاران را بیرون می کند. پس از مدتی "برادران دالتون" از راه رسیده و تلاش می کنند سرخپوستان را برای شکستن پیمان صلح ترغیب کنند...