«پروفسور هنری هیگینز» (هریسن) با رفیق زبان شناسش، «سرهنگ پیکرینگ» (هاید-وایت) شرط می بندد که می تواند دختر گل فروش و عامی لندنی، «الیزا دولیتل» (هپبرن)، را به خانمی متشخص بدل سازد که فصیح و بلیغ حرف بزند...

خانم «ابی ریتچر» (کاترین هیگل) یک عاشق دلخسته و تهیه کننده برنامه های تلویزیونی است که زمان بسیاری را در زندگی صرف پیدا کردن جفت مورد نظر خود کرده است اما با تمام ناامیدی هنوز تنهاست و هنگامیکه توسط رئیسان خود مجبور به همکاری با یک مجری مشهور بنام «مایک» (جرالد باتر ) آشنا می شود...

نامزد جوی الیس (کامرون دیاز) در جشن تولدش جوی را ترک می‌کند، در همین زمان جک فولر (اشتون کوچر) که توسط پدرش که رئیس او هست از کار اخراج می‌شود. هر دو احساس ناراحتی می‌کنند و توسط بهترین دوستان‌شان برای سفر به لاس‌وگاس می‌روند. به خاطر خطای کامپیوتری به جک و جوی به اشتباه یک اتاق داده می‌شود و این دو به طور اتفاقی یکدیگر را ملاقات می‌کنند. بعد از مشخص شدن جریان به آن‌ها برای جبران این خطا بلیط کلوب و پارتی‌های مختلف داده می‌شود. بعد از پارتی و خوردن مشروب آن‌ها با هم ازدواج می‌کنند اما صبح روز بعد می‌فهمند که این یک اشتباه بوده و باید از یکدیگر جدا شوند. قبل از این‌که آن‌ها جدا شوند جک با یک ۲۵ سنتی که در اصل برای جوی است در یک ماشین شهربازی استفاده می‌کند. جک برنده می‌شود و سه میلیون دلار جایزه می‌گیرد. اما جوی به یاد جک می‌آورد که که ۲۵ سنتی در اصل برای او بوده و آن‌ها با هم ازدواج کرده‌اند و این پول را باید با هم نصف کنند...