طلاهای روستای کوچکی در روسیه توسط گروهی از غارتگران به یغما برده می‌شود و مردم، برای برگرداندن اموال خود، دست به دامن جوانی به نام "آلیوشا" می‌شوند. او جوانی شجاع، قدرتمند و البته بسیار پر اشتباه است که گاهی ناامیدتان خواهد کرد؛ اما به همراه اسب سخنگویش، عمویش، نامزدش و مادربزرگ باهوش نامزدش، راهی مخفیگاه غارتگران می‌شود و ...

وقتی «جک» از ساقه لوبیا بالا می‌رود، خود را در قلعه‌ای عجیب به همراه شاهزاده‌ای زیبا می‌یابد. در آنجا مردم تبدیل به موش شده‌اند و جادوگری شرور که پسرش یک غول است، قصد دارد ملکه شود. حالا “جک” باید از شاهزاده در مقابل نقشه‌های شیطانی ملکه محافظت کند…