در یکی از سال‌های نخستین دهه 1340، شخصی به نام "مستر فرهان" وارد بندری دورافتاده در جنوب می‌شود تا ترتیب خروج تعدادی فراری سیاسی را از کشور بدهد. "ناخدا خورشید" یک دست که به کار قاچاق اشتغال دارد و آخرین محموله‌اش به خاطر بدخواهی و دشمنی مرد ثروتمند بندر، "خواجه ماجد" نابودِ شده، این مأموریت را بر عهده می‌گیرد...

هفت دلاور دوباره برگشته اند و این بار یک مکزیکی زورگوی دیگر بر دهکده فرمانروایی می کند تا اینکه آنها تصمیم می گیرند گروهی از مردان دلاور را جمع کرده و با انها مبارزه کنند فرماندهی این گروه باز هم برعهده یول براینر (کریس) است تا با این آشوبگران مبارزه کنند ...