زوجی پیر (ریو و هیگاشیاما) به توکیو میآیند تا از پسر پزشکشان «یامامورا» و دختری (سوگیمورا) که صاحب آرایشگاه است دیدن کنند. آنان به قدری گرفتارند که نمیتوانند به پدر و مادر خود رسیدگی کنند. تنها کسی که در توکیو وقت خود را صرف رسیدگی به زوج پیر میکند، بیوهی پسر در جنگ کشته شدهشان (هارا) است...
"ناپلئون بناپارت" و ارتشش که با از دست دادن همه چیزهایی که برای بدست آوردنشان تلاش کرده اند روبرو هستند، در نبرد واترلو به ارتش بریتانیا برخورد می کنند و...