دو سگ خالدار به نام‌های پانگو و پردیتا صاحب ۱۵ توله می‌شوند. زن شیطان صفتی به نام کرولا که به شدت به پالتو پوست علاقه دارد درصدد برمی‌آید تا توله‌ها را برباید و از پوستشان پالتو درست کند، اما پانگو و پردیتا با کمک سگ‌های دیگر…

صاحب یک فروشگاه موادغذایی در گرینویچ ویلیج به نام «مایلز مانرو» (آلن) با اکراه برای عمل جراحی به بیمارستان می رود. زمان، سال 1973 است. عمل ناموفق می ماند و پزشکان به سرعت او را منجمد می کنند. «مایلز» دویست سال بعد بیدار می شود و خود را در دنیایی پیش رفته و نامأنوس می یابد...

رودی یک موش خوشتیپ و دست‌پاچلفتی است که زمانی که می‌خواهد از دوست خپل و مزاحمش خلاص شود، در توالت می‌افتد و دوستش سیفون را روی او می‌کشد. او وارد فاضلاب می‌شود و متوجه می‌شود افسانه شهر موش‌ها واقعیت دارد و شهری مانند شهر انسان‌ها در فاضلاب بنا شده و موش‌ها مانند انسان‌ها در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند.

لندن، اواخر قرن نوزدهم. مخترعي نابغه به نام «فيلئاس فاگ» (لوگان) شرط مي بندد که مي تواند دنيا را در هشتاد روز دور بزند. در اين سفر جواني چيني به نام «لو شينگ» (چان) نيز که به خدمت «فاگ» درآمده، او را هم راهي مي کند.