داستان در شهر مخوف مالاریا میگذرد. این شهر، یک شهر کوچک و شاد بوده، اما دانشمندان دیوانه با اختراعات شیطانی شهر را در تاریکی و ترس همیشگی فرو بردهاند. دانشمندان تمام تلاششان بر این است که اختراعاتی ترس آفرین تر و اهریمنیتر ارائه دهند و مردم دوست دارند شاهد خشونت و ترس بیشتری باشند. دانشمندان هر کدام یک گوژپشت به عنوان وردست دارند که نام همگی آنها ایگور است. شخصیت اصلی هم ایگور است. وقتی رئیس ایگور طی یکی از آزمایشات احمقانهاش میمیرد ایگور به آرزویش میرسد و…