"جزیرا" و دختر سیزده ساله اش "روزتا" از بمباران نیروهای متحدین در روم در دوران جنگ جهانی دوم می گریزند.آنها به دهکده ای که او به دنیا آمده سفر می کنند.در طول سفر و داخل دهکده مادر هر کاری از دستش بر می آید انجام می دهد تا از دخترش محافظت کند...

یک جوان یهودی وانمود می کند که ایرانی است تا از اعدام در اردوگاه کار گریز کند.

« هایدریش » ( تفاردوفسكى ) ، حامى و نماینده‏ى رایش در چكسلواكى و فرماندار انتصابى پراك به دست یكى از اعضاى نیروى مقاومت چك ، « اسووبودا » ( دانلوى ) ، ترور مى‏شود. حالا نازى‏ها سخت در پى انتقامند و گشتاپو با دستگیرى صدها تن از شهروندان بى‏گناه ، تهدید مى‏كند كه اگر قاتل تسلیم نشود ، آنان را یك به یك خواهد كشت.