درک (ادوارد نورتون) یک جوان کالیفرنیایی است که پس از قتل پدرش به رهبر یک گروه نئونازی تبدیل می شود. برادر کوچکترش، دنی، او را تحسین می کند و راه های نفرت و خشونت او را دنبال می کند. وقتی درک دو سارق سیاه پوست را می کشد، به سه سال زندان محکوم می شود، جایی که با آشنایی با دیگر زندانیان شکل فکر خود را تغییر می دهد. وقتی از زندان خارج می شود، سعی می کند دنی را از نژادپرستی و جرم و جنایت دور کند، اما با مقاومت همراهان قدیمی خود و پیامدهای گذشته خود روبرو می شود.

دکتر هاوارد سرپرست یک کلینیک است که کار آن پاک کردن آن دسته از خاطرات افراد است که دوست ندارند آنها را در ذهن خود داشته باشند. کلینیکی که اغلب زوجها خصوصاً در روزهای نزدیک به ولنتاین به آن مراجعه می‌کنند تا خاطرات بدی را که از هم در ذهن خود دارند پاک کنند. تکنیسینهای کلینیک ابتدا مکان خاطرات مورد نظر را که به صورت لکه‌های روشنی روی مغز نمودار می‌شود، شناسایی کرده و سپس به محو کردن آن لکه‌های نور می‌پردازند. ابتدا کلمنتاین و سپس جول آگاهانه تصمیم به پاک کردن خاطرات مشترکشان می‌گیرند، اما حتی بعد از فراموشی یکدیگر....

این فیلم داستان شاهزاده‌ای به نام جودا بن‌هور- است که ناجوانمردانه به جرم سوءقصد به جان فرستاده سزار، توسط دوست رومی‌اش دستگیر و به بردگی و بندگی فرستاده می‌شود و دیگر اعضای خانواده‌اش هم به سیاهچال فرستاده می‌شوند. او پس از عبور از ماجراهای بسیار به موطن خویش بازمی‌گردد تا انتقام گیرد و خواهر و مادرش را رهایی بخشد…

این فیلم دومین قسمت از سه‌گانه فیلم‌هایی در مورد مشغله‌های جامعه فرانسوی است و داستان مردی لهستانی را به تصویر می کشد که همسر فرانسوی‌اش قصد دارد از او طلاق بگیرد.

فیلم داستان زنی آلمانی را روایت می کند که در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم با یک سرباز ازدواج می کند.همچنین فیلم زندگی سخت مردم پس از جنگ جهانی دوم را به تصویر می کشد...