جوانی به نام بن (هافمن) از خانواده ای ثروتمند پس از پایان تحصیلات دبیرستان به خانه باز می گردد، او برنده جایزه بورسیه تحصیلی نیز شده است اما هنوز تصمیمی برای ادامه زندگی نگرفته است. در مهمانی که به خاطر قبولی او برگزار شده، خانم رابینسون، همسر دوست پدرش (بنکرافت)که زنی میانسال است به او علاقه مند شده و سعی می کند او را بفریبد. بن رابطه دوستی با او را شروع می کند اما کم کم عاشق دختر خانم رابینسون می شود....

در مکزیک ، دو پسر نوجوان و یک زن جوان در سال‌های پایانی دههٔ سوم زندگی‌اش است. یک سفر جاده ای را آغاز می کنند و یکی دو چیز را در مورد زندگی ، دوستی ، رابطه جنسی و یکدیگر یاد می گیرند.