زمانی که دار و دسته‌ی اسکوبی-دوو از مزرعه‌ی شخصی دیدن می‌کنند، می‌فهمند که این مزرعه و همچنین سایر مزرعه‌های شهر توسط یک گاوچران روح مانند غارت می‌شوند. اسکوبی-دوو و دوستانش هر طور شده می‌بایست پرده از راز این ماجرا بردارند…

« لسلى » ( تیلر ) ، با گله‏ دار بزرگ ، « بیك بندیكت » ( هادسن ) ، ازدواج كرده است . از طرف دیگر ، جوانى آس‏وپاس به نام « جت رینك » ( دین ) كه به « لسلى » نظر داشته ، حالا صاحب یك چاه نفت شده و به رقابت با « بیك » مى ‏پردازد...

هفت تیرکش کهنه کاری به نام «کول تورنتن» (وین)، با کمک دوست قدیمی اش کلانتری الکلی به نام «هارا» (میچم)، به مقابله با سلطان گله داری، «بارت جیسن» (آسنر) و هفت تیرکش های تحت فرمانش برمی آید...

«هومر» (داگلاس) گله‏دار پیر در اداره‏ى امور مزرعه‏ى خود دچار مشكل است و «هاد» (نیومن)، پسر بى‏بند و بارش، به جاى كمك به او به دنبال نوش خوارى و زنان است...

ال اندرسون ناچار میشود جایگزینی برای گله دار خود که او را برای بیوستن به جویندگان طلا ترک کرده بود پیدا کند تا مراتع بالای 400 مایل خود را به او بسپارد. ان بترسون پیشنهاد میدهد تا از پسران مدرسه برای این کار استفاده کند. اندرسون از مدرسه بازدید میکندا اما بسران او را متقاعد نمیکنند. صبح روز بعد تعدادی از پسران مراتع اندرسون را به سوار کار نشان می دهند. اندرسون قابلیتهای پسر را برای اسبداری تسن میکند سیمارون با سردسته بسر بچه در گیر میشوند با وجود انکه اندرسون توانای های او را تائید میکرد اما به دلیل عصبانیت ذاتی اش او را بیرون میکند. و ناچار میشود گروه پسران را استخدام کند …

"تاو جکسون" پس از تحمل زندان به مزرعه خود بازمی گردد. سه سال قبل "فرانک پیرس" تاجری فاسد او را به زندان فرستاده و طلاهایش را سرقت کرده. "جکسون" با "لومکس" مردی که پنج سال قبل به او شلیک کرده معامله می کند تا محموله طلای "پیرس" را بربایند...

مزرعه "مک کندل" توسط گروهی از جنایتکاران خطرناک که به وسیله "جان فین" رهبری می شوند مورد حمله قرار می گیرد.آنها "جیکوب" کوچک را ربوده و درخوست یک میلیون دلار پول برای آزادی اش می کنند.تنها یک مرد به اندازه کافی باهوش و قدرتمند است که بتواند او را نجات دهد و او کسی نیست جز "بیگ جک"...

زمانی که یکی از دو برادری که صاحب یک مزرعه بزرگ در مونتانا هستند ازدواج می کند، ناخواسته در رقابت با یکدیگر قرار می گیرند...

جورج واشنگتن مکلینتوک، شخصی فروتن که با دوستان و دشمنان خود به طور یکسان رفتار می کند، همچنین با فقرا و رعیت ها مثل آدم های ثروتمند و درباری. او بسیار مضطرب است زیرا دخترش "بکی" دو سالی است که برای تحصیل از او دور شده است و...