فارست گامپ (تام هنکس) مادرزاد دچار اختلالاتی ذهنی و جسمی است. در کورکی به طور معجزه اسایی توانایی راه رفتن را بدست می آورد اما همچنان ضریب هوشی اش بسیار از حد نرمال پایینتر است. مادرش با تلاش فراوان او را به مدرسه می فرستد. بر اساس سلسله ای از حوادث به موفقیتهایی بزرگ دست پیدا می کند. به جنگ ویتنام می رود و به عنوان قهرمانی دست پیدا می کند. و حتی عاشق می شود.

استان مردی در سده ۱۸ که در یک خانواده روستایی ساده به دنیا آمده‌است و با مادرش زندگی می‌کند، عاشق دختر عموی خود می‌شود، موفق به ازدواج با او نمی‌شود یه جنگ می‌رود و پس از آن اتفاقات زیادی در زندگی او پیش می‌آید، با یک دوشس بیوه برای ثروت او ازدواج می‌کند، و به این وسیله راه ترقی او باز می‌شود.

کازینو ازیک سو به عنوان دنباله ای برای دوستان خوب (ساخته ی خود اسکورسیزی، 1990) محسوب می شود، ولی در واقع درطول سه ساعت، مالامال از عشق دیوانه وار به سینما وتمهیدان آن است. ـ دایتان: سرگذشت یک کازینو در لاس وگاس، چندوچون اداره ی آن و پشت پرده ی رابطه های گردانندگانش، به ویژه رابطه ی «اِیس» (دنیرو)، مدیر کاردان و موفق کازینو با دوست خشن و مهارناپذیرش، «نیکی» (پشی) و همسر ولنگار وغیرقابل اعتمادش، «جینجر» (استون)...

سه جوینده‏ ى طلا راهىِ سفری ماجراجویانه به کوه ‏هاى سیرا مادرِه در مکزیک می شوند. اما در این بین ، با مشکلات فروانی رو به رو می شوند که…

سارق جوانى، « بن هارپر » ( گریوز ) به جرم قتل اعدام مى‏‌شود اما به واعظ روان پریش، « هرى پوئل » ( میچم ) بروز نمى‏‌دهد كه پول سرقتى خود را كجا مخفى كرده است. « هرى » نیز پس از آزادى سراغ خانواده‏ ى « هارپر » مى‏‌رود و مى‏‌كوشد تا از جاى پول‏ها باخبر شود. پسر كوچك خانواده، « جان » ( چاپین ) مى‏‌داند كه پدرش پول‏ها را در عروسك خواهرش ( بروس ) مخفى كرده...

یک رمان نویس و استاد دانشگاه سیاهپوست که آثارش به خاطر نداشتن کلیشه های رایج درباره جامعه سیاهپوستان فروش خوبی ندارد، از روی خشم تصمیم می گیرد با نام مستعار اثری منتشر کند که به شکلی افراطی سرشار از این کلیشه ها و باورهای عامیانه است.

دختری به نام «مارنی» (هدرن) که بیماری دزدی دارد در شرکت های مختلف استخدام می شود و دست به سرقت می زند مدیر یکی از این شرکت ها (کانری) با «مارنی» ازدواج می کند و با آگاهی از بیماری همسرش سعی می کند تا درباره ی گذشته اش اطلاعاتی به دست آورد...

«برایان او کانر» اکنون برای FBI در لس‌آنجلس کار می‌کند. او باید به همراه «دامنیک تورتو» (وین دیزل) یک دلال مواد مخدر را سرنگون کند.

تاجر ثروتمند اما بیمار "چارلز ریچموند" به پرستار زیبای خود "ماریا" علاقه مند می شود. اما "ماریا" در عوض به برادرزاده او "آنتونی" که قصد دارد ثروت عمویش را تصاحب کند علاقه مند است...