«اجکوم» (هنکس) سر نگهبان بخش محکومان مرگ یک زندان ایالتی است. یکی از زندانیان، سیاه پوست تنومند و قوی هیکلی به نام «جان کافی» (دانکن) است که به اتهام قتل دو دختر بچه، به اعدام محکوم شده، در حالی که نیروی خارق العاده ی شفابخشی دارد.
دختری و پسری با تفکر های اجتماعی متفاوت در طول سفر خود با کشتی تایتانیک عاشق هم دیگر می شوند آنها می خواهند بعد از سفر با هم ازدواج کنند اما …. حواشی فیلم : تایتانیک فیلمی حماسی-عاشقانه به نویسندگی و کارگردانی جیمز کامرون ساخته شده در سال ۱۹۹۷ کمپانیهای پارامونت پیکچرز و فاکس قرن بیستم است. فیلمنامه تایتانیک آمیزهای از واقعیت و افسانهاست. بسیاری از منتقدان این فیلم را ستودهاند و آن را در زمره برترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان قرار دادهاند. از لحاظ فروش نیز این فیلم یک پدیده بود و در سال ۱۹۹۷ با ۱٫۸ میلیارد دلار فروش به عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای جهان در زمان خود شد. در حال حاضر این فیلم بعد از فیلم آواتار دومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای جهان است. در سال ۲۰۱۲ نیز به مناسبت صدسالگی غرق شدن تایتانیک، کامرون نسخه سه بعدی این فیلم را روانه گیشهها کرد. اکران دوباره این فیلم نیز با فروش نزدیک به ۴۵۰ میلیون دلاری همراه بود، که سرانجام این فیلم توانست به فروش ۲٫۱۸۵ میلیارد دلاری برسد. و به دومین فیلمی تبدیل شود که بیش از دو میلیارددلار فروش داشته است.
بر اساس داستانی واقعی از سارقان احتمالی بانک بروکلین، جان وویتوویچ و سالواتوره ناتوراله. سانی و سَل به بانکی دستبرد می زنند که اوضاع به سرعت، ناخوشایند شده و به یک وضعیت گروگانگیری و ایستادگی در برابر پلیس تبدیل می شود. همان طور که انگیزه های سانی برای سرقت به آرامی آشکار و همه چیز پیچیده تر می گردد ، سرقت نیز به یک نمایش رسانه ای بدل می شود.
یک نوازنده ساكسیفونی بنام «فرد مادیسون» در آیفون خانه اش میشنود که "دیک لورنت مرده است". این پیام در ابتدا برای او بی مفهوم است. روزی همسرش بستهای حاوی یک کاست ویدئو در جلو خانه پیدا میکند، وقتی با هم به تماشای آن مینشینند نمای بیرونی خانه خود را مبینند. آن دو حدس میزنند که فیلم را یک بنگاه معاملات ملکی فرستاده است. بعدتر فیلمی دیگر پیدا میکنند که اینبار علاوه بر نمای بیرون، وارد خانه شده و آنها را خوابیده در اتاق خواب نشان میدهد. نگران از این موضوع، به پلیس آگاهی میدهند. ماموران پلیس ناتوان از حل معما از آنها می خواهند ضریب امنیتی خانه را بالاتر ببرند...
جکی براون مهماندار هواپیمایی است که پول های یک فروشنده اسلحه را جابه جا می کند. وی در یکی از ماموریت های خود توسط دو نفر از مامورین پلیس دستگیر می شود. آنها از وی می خواهند که با آنها همکاری کرده و باعث دستگیری فروشنده اسلحه و در نتیجه آزادی خود شود. جکی می داند که درصورت لو دادن حتی نام رئیس خود، زنده نخواهد ماند. در این میان با مکس چری آشنا می شود که ضمانت وی را برای آزادی از زندان بعهده گرفته است. حال جکی باید نقشه ای برای رها شدن از دست مامورین پلیس و فروشنده اسلحه بیابد.
اقتباسی از فیلم معروف موزیکال "داستان سمت غربی" که در 1957 ساخته شد. داستان در مورد عشق ممنوعه و دشمنی بین "ژتس" و "کوسه ها"، دو گروه نوجوان خیابانی است که پیش زمینه نژادی متفاوتی با یکدیگر دارند.
بولیت از منادیان واقع گرایی خیابانی فیلم های پلیسی آخر دهه ی 1960 و دهه ی 1970 در سینمای آمریکا است، به اضافه ی یک صحنه ی تاریخ ساز و مشهور تعقیب و گریز هیجان انگیز با اتومبیل به طول یازده دقیقه و بازی مکویین در نقشی جذاب و انگ زمانه. ـ داستان: «ستوان بولیت» (مکویین)، کارآگاه پلیس سن فرانسیسکو، مأمور محافظت از «جانی راس» (رنلا) عضو سندیکای تبهکاران می شود که قرار است علیه هم دستانش شهادت بدهد. «والتر چالمرز» (وون)، معاون دادستان، «بولیت» را تهدید می کند که اگر «راس» بمیرد، او نیز کارش را از دست خواهد داد و خیلی زود «راس» کشته می شود...
وقایع در طول یک شب آسیبزا در پاریس به ترتیب زمانی معکوس رخ می دهد ، زیرا الکس زیبا به طرز وحشیانهای مورد تجاوز و ضرب و شتم غریبهای در زیرگذر قرار میگیرد. دوست پسر و عاشق سابق او با استخدام دو مجرم ، امور را به دست خودشان میگیرند تا به آنها در یافتن تجاوزگر کمک کنند تا بتوانند انتقام دقیق خود را بگیرند. یک بررسی همزمان زیبا و وحشتناک از ماهیت مخرب علت و معلول و اینکه چگونه زمان همه چیز را از بین میبرد.