میلیونری خبیث معروف به «گلدفینگر» (فروبه)، به همراه گروهی از تبهکاران بین المللی از جمله «پوسی گالور» (بلکمن)، با طرح نقشه ای هوشمندانه قصد سرقت خزانه ی طلای «فورت ناکس» را دارد. اما «جیمز باند» (کانری) موفق می شود نقشه های او را عقیم بگذارد...

سازمان بین‏ المللى تبهكاران معروف به «اسپكتر» قصد پیدا کردن یک ماشین رمزگشایی روسی را دارد، و «جیمز باند» باید قبل از این سازمان، ماشین را پیدا کند. او در حالی که در یک رابطه عشقی با دختری روسی بنام «تاتیانا رومانوف» شده، به استانبول می رود و در همین حین مامورین سازمان اسپکتر نیز به دنبال او هستند...

« جیمز باند » ( كانرى ) براى تحقیق درباره‏ى قتل یكى از مأموران سازمان جاسوسى انگلستان به جاماییكا فرستاده مى‏ شود. در آن جا متوجه دخالت « دكتر نو » ( وایزمن ) مرد متنفذ و مرموز منطقه در این جریان و ارتباط او با سازمان تبهكارى بین‏ المللى « اسپكتر » مى‏ شود...

فرانک ت. هاپکینز (مورتنسن)، افسر سواره نظام امریکا، در ملاقاتی در نیویورک، با عزیز (الکسی – مال) آشنا می شود که یکی از دستیاران شیخ ریاض (شریف)، عربی ثروتمند است. شیخ صحبت قابلیت های هاپکینز را شنیده و مایل است که او در اقیانوس آتش (مسابقه ی اسب دوانی سالانه ای که شرکت کنندگانش مسافتی سه هزار مایلی را از عربستان تا عراق می پیمایند) شرکت کند…