در زندان زنان، رئیس جدید، قوانین تازهای برای افراد خاطی در نظر میگیرد اما میترا یکی از زندانیان که به خاطر قتل ناپدری خود زندانی است تن به این قوانین نمیدهد و با کوتاه شدن موی سر و حبس در سلول انفرادی تنبیه میشود. زندانی دیگری به نام گل اندام دختر کوچکش سپیده را در شب بمباران هوایی به دنیا میآورد. هفت سال بعد دختری به نام سحر درون بندهای داخل زندان مورد آزار جنسی توسط یکی از زنان قرار می گیرد و در نهایت خودکشی میکند. ده سال بعد که میترا زندانی پیری شده، قوانین زندان تغییر مییابد و همزمان گروهی از دختران جوان خیابانی به رهبری سپیده (دختر گل اندام که در زندان به دنیا آمده) به بند میترا میآیند، اما میترا نسبت به سپیده احساس مادرانه پیدا کرده و از او مراقبت میکند. حکم آزادی میترا صادر شده اما او از بیرون رفتن امتناع میورزد. تا این که سپیده آزاد میشود و از او میخواهد که او را همراهی کند