هفتصد سال از ترک زمین توسط انسان‌ها سپری شده، و آنچه که بر روی کرهٔ زمین باقی مانده، کوه‌ها زباله و آهن‌پارهٔ انباشته‌است. وال ای ربات هوشمند آشغال‌جمع‌کنی است که ماموریت دائمش، فشرده سازی و جمع آوری این پسماندها و آلودگی‌های صنعتی است. روزی وال ای مشغول کار است که سفینه‌ای غول‌پیکر از فضا فرود می‌آید و مهمان کوچکی را بهمراه خود می‌آورد…

صاحب یک فروشگاه موادغذایی در گرینویچ ویلیج به نام «مایلز مانرو» (آلن) با اکراه برای عمل جراحی به بیمارستان می رود. زمان، سال 1973 است. عمل ناموفق می ماند و پزشکان به سرعت او را منجمد می کنند. «مایلز» دویست سال بعد بیدار می شود و خود را در دنیایی پیش رفته و نامأنوس می یابد...

قرن بیست و یکم. جامعه آرام است و اهالی «سان آنجلس» از خشونت می پرهیزند. تا این که جنایتکاری به نام «سایمن فلیکس» (اسنایپس) پس از این که سی و پنج سال را به حالت انجماد گذرانده، به قید قول شرف آزاد می شود. اما او بلافاصله شروع به قتل و جنایت می کند و مقامات ناچار می شوند دشمن قدیمی «سایمن»، گروهبان پلیس، «جان اسپارتن» (استالون) را نیز از حالت انجماد خارج کنند...