خانواده‌ای به عنوان سرایدار به یک هتل در محلی دور افتاده که در تعطیلی زمستانی هست، می‌روند. در آنجا نیرویی شیطانی روی مرد تأثیر گذاشته و جنون خشونت وی را می‌گیرد. در حالی که پسرش به خاطر توانایی خاصی که دارد علائمی از اتفاقات وحشتناکی که قبلاً در هتل رخ داده را می‌بیند...

ست گكو (جرج كلونی) و برادر كوچكترش (كوئنتین تارانتینو) پس از اینكه سرقت مسلحانه خونینی را در تگزاس انجام می دهند، تصمیمی دارند از مرز گریخته و وارد مكزیك شوند. آنها یك كشیش و دو فرزندش را گروگان می گیرند تا آنها را از مرز عبور دهند. آنها غروب آن روز و پس از عبور از مرز به یك كلوب می رسند كه افراد مشكوكی در آنجا هستند. آنها تصمیم می گیرند شب را در آنجا سپری كنند اما پس از مدتی پی می برند كه صاحبان آنجا عده ای خون آشام هستند و اکنون برای نجات جانشان بایستی با آنها مقابله كنند.

شهر بارو در آلاسکا هر سال "۳۰ روز " در تاریکی فرو می‌رود، دوره‌ای در زمستان که در تاریکی به سر می‌برد و روز نمی‌شود. پس از آماده شدن شهر برای یک ماه تاریکی، یک غریبه از یک کشتی بزرگ در ساحل وارد شهر می‌‌شود و ارتباطات و حمل‌ونقل شهر را با دنیای بیرون خراب می‌کند. کلانتر بارو ، ابن اولسون می‌فهمد که همسر او ، استلا ، آخرین پرواز به دنیای بیرون را از دست داده و باید ۳۰ روز در این شهر مخوف بماند. در آن شب ، گروهی از خون آشام‌ها ، به سرپرستی مارلو ، به اکثر شهرها حمله کرده و مردم را به قتل می‌رسانند. استلا و چند بازمانده دیگر مجبور می‌شوند تا در یک خانه مسکونی با یک اتاق زیر شیروانی پنهان شوند.