پاریس. «کازیمودو»، ناقوس زن بدشکل و بی قواره‌ی کلیسا نتردام، دل باخته‌ی دختری کولی به نام «اسمرالدا» می‌شود و جان او را نجات می‌دهد...

داستان چند دهه عشق و پایداری و سیر یک زن به سوی استقلال. سلی با سختی‌های زیادی در زندگی‌اش روبرو می‌شود، اما در نهایت قدرت و امید فوق العاده‌ای را در پیوندهای ناگسستنی خواهری پیدا می‌کند.

داستان فیلم در 1894 میلادی روایت میشود و به ماجرای تبعید کاپیتانی فرانسوی به اسم آلفرد درفیوز به جزیره شیطان می پردازد.

«هلن لایل» (مدسن)، دانشجوی دکترای رشته ی مردم شناسی که پایان نامه ی تحصیلی اش درباره ی افسانه ی جانی مرموزی معروف به «آبنبات فروش» و جنایت های او در حدود سال 1890 است، با وقوع یک رشته قتل های همانند در ناحیه ی جنایت خیز کابرینی گرین شیکاگو، به آن جا می رود و گفته های اهالی منطقه را مبنی بر این که این جنایات را «آبنبات فروش» مرتکب شده، منطقی می یابد.