بهار پراگ، سال 1968. زندگی «توماس» (دی لوییس)، جراح برجسته ای که علاقه ی خاصی به زنان دارد، پس از ورود تانک های روسی به پراگ و سقوط حکومت آزاد، دچار تغییرات بزرگی می شود.

ماموران سرویس اطلاعات ملی کره (KNIS)، پیونگ‌هو از بخش بین‌الملل و جونگ‌دو از بخش داخلی هر دو به‌طور مستقل یک جاسوس کره شمالی را در آژانس تعقیب می‌کنند. در طول این تحقیق، آنها با حقیقتی غیرقابل تحمل روبرو می‌شوند و با این حال باید به هر قیمتی ماموریت‌های خود را به پایان برسانند.

داستان فیلم در مورد زنی است به نام سامانتا. او برای دختر هشت ساله اش یک مادر ایده آل از هر نظر است. آنها زندگی آرامی دارند و سامانتا هم مشغول تدریس در یک مدرسه است. اما این روند آرام زندگی به هم میخورد. زیرا ضربه ای به سر سامانتا میخورد و او گذشته ی خودش را دوباره به یاد می آورد. به یاد می آورد که او یک مامور مخفی و بسیار با مهارت بوده است. و به زودی متوجه میشود که شخصی اجیر شده است تا او را بکشد و ...

سن فرانسیسکو. «بازرس هری کالاهان» (ایست وود) مأمور تحقیق پرونده ی مرگ ستاره ی راک، «جانی اسکریرز» (کری) می شود و خیلی زود فهرستی به دست می آید که شامل اسامی عده ای از دست اندرکاران مشهور رسانه های همگانی است که قرار است به قتل برسند.

یک مامور اف بی آی و یک مامور دی آی ای وظیفه نابودی یکدیگر را دارند، اما متوجه می شوند که دشمن بزرگتری وجود دارد که...