«سیمین» (لیلا حاتمی) می خواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر (پیمان معادی) نمی خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می برد تنها رها کند. این اختلافات باعث می شود سیمین از دادگاه درخواست طلاق کند اما دادگاه درخواستش را رد می کند و مجبور می شود که…

کریم کارگر یک مرکز پرورش شتر مرغ است که در اطراف تهران زندگی می‌کند. به دلیل گم شدن یک شتر مرغ، کریم اخراج می‌شود و به خاطر تأمین هزینه تحصیل بچه‌ها و سمعک دخترش که گم شده مجبور می‌شود برای پیدا کردن کار به تهران برود و با موتور خود در تهران مسافر کشی کند. کریم که مردی خوش قلب و مهربان است با وارد شدن به محیط شهری در معرض تهدیدهایی قرار می‌گیرد و با جریانات عجیبی روبه رو می‌شود ...

رعنا و عماد زن و شوهری جوان هستند که در حال اجرای تئاتری بر اساس نمایشنامه مرگ فروشنده نوشته آرتور میلر می‌باشند. آنها به علت نشست زمین مجبور می‌شوند به اجبار خانه خود را ترک کنند و به اصرار یکی از دوستانشان بنام بابک به خانه‌ای اسباب‌کشی می‌کنند که پیش‌تر زنی بدنام بنام «آهو» در آن ساکن بوده است. ابتدا همه چیز خوب پیش می‌رود ولی وقایع بعدی به بحرانی غیرقابل کنترل ختم می‌شود...

یک روز زندگی همراه با يک رانندگی تاکسی در تهران.

وقایع فیلم در دهه 1980 در شهر تهران جریان دارد. فیلم ماجرای مادر جوانی به نام شیده (نرگس رشیدی) و دختر خردسال او درسا (آوین منشادی) می‌باشد که در غیاب پدر خانواده که پزشک جبهه جنگ است، خانه‌شان مورد تسخیر یک نیروی شیطانی قرار می‌گیرد و آنها را وحشت زده می‌کند...

جلاد شیه چی که مسئول شمشیر سر ارواح است با روح زنی روبرو می‌شود که برای انتقام برگشته است زیرا در تابوی سه ربع ظهر زن زندانی را کشته است. مردم شهر بسیار عصبانی می‌شوند و شیه چی را به خاطر تمام اتفاقات ناخوشایندی که رخ داده است سرزنش می‌کنند. شیه چی می‌خواهد از روش قدیمی ‌دوختن سر انسان به بدنش استفاده کند و متعاقبا آن را بسوزاند تا روح زن را آرام کند، اما به‌طور غیرمنتظره‌ای سر انسان به سرقت می‌رود و بخیه‌زن جسد کشته می‌شود. ماجرای جابجایی قبر تاجران ثروتمند شهر و ناپدید شدن دختر، دسته به دست هم می‌دهند و شیه چی حال در خطر جدی قرار دارد…

در کوران انقلاب اسلامی مهندسی به نام محمود، که از دخالت در سیاست گریزان است، برای خرید مایحتاج روزانه از خانه بیرون رفته است. خیابان ها و کوچه ها شلوغ است. در غیبت او جوانی که از سازمان دهندگان تظاهرات و تحت تعقیب مأموران است به خانه ی او پناه می برد. به دنبال او محمود وارد خانه می شود. محمود نخست از جوان می خواهد که خانه را ترک کند، اما تحت تأثیر او قرار می گیرد، و حاضر می شود با مأموران امنیتی و نظامی مقابله کند. زمانی که جوان خانه را ترک می کند، هدف گلوله قرار می گیرد. محمود فریاد کنان به دنبال او از خانه خارج می شود و….