«ویلیام تاچر» (لجر)، ملازم یک شوالیه ی قرن چهاردهمی، به طور اتفاقی جایگزین ارباب فقیرش می شود و به جای او در مسابقات نیزه بازی روی اسب شرکت می کند. «تاچر» در مسابقه برنده می شود و تصمیم می گیرد کار جدیدش را ادامه دهد...

امپراطوری روم در تمام اروپا و از جمله بریتانیا گسترده شده است . رومیان برای تصاحب سرزمینهای سارماتیا به آنجا حمله می کنند اما این منطقه سلحشوران و شوالیه های بسیار شجاعی دارد که در مقابل ارتش روم تا آخرین نفس ایستادگی می کنند. پس از پانزده سال مبارزه این جنگجویان با ارتش روم به رهبری آرتور، سرانجام آنها آزادی سرزمینشان را بازپس گرفته و رومیها بریتانیا را ترک می کنند. پس از این پیروزی، شوالیه ها بایستی یک کشیش رومی و خانواده اش را از هجوم ساکسونها نجات دهند اما در انجام این ماموریت خطر دیگری نیز در مقابل آنها وجود دارد و آن یاغیان بریتانیایی هستند که از رومیها متنفر می باشند و …

ماموریت خواهر و برادر کورتز برای یک جزیره مرموز تعیین می شود، که در آن یک دانشمند ژنتیک و مجموعه ای از بچه های جاسوس رقیب روبرو می شوند.

جان برای زندگی به شهر لندن مهاجرت می‌کنند و گارفیلد نیز به همراه آن‌ها عازم این شهر می‌شود. در این میان یک پیرزن ثروتمند تمام دارایی خود را به گربه‌اش «پرنس ۱۲» می‌بخشد. این امر حسادت تنها وارث او «لرد دارگیس» را بر می‌انگیزد. به همین دلیل «لرد دارگیس» درصدد قتل «پرنس ۱۲» برمی‌آید و او را در درون رودخانه می‌اندازد. در همین حال گارفیلد و ادی به گشت و گذار در خیابان‌های لندن مشغولند. درنهایت، طی حادثه‌ای گارفیلد و پرنس جا به جا می‌شوند و گارفیلد به سمت قلعه و در واقع به سوی خطر روان می‌شود…