«ایندیانا جونز» (فورد) پروفسور باستان شناسی است که برای برگرداندن اشیای تاریخی به موزهها میجنگد. مجموعه داری ثروتمند به نام «والتر» (گلاور) به او میگوید که پدرش «دکتر جونز» (کانری) متخصص قرون وسطی، در میانهی جست و جو برای یافتن جام مقدس ناپدید شده است و «ایندی» سعی میکند جای او را پیدا کند.
دو پسر غیر قابل کنترل که در حومه توکیو زندگی میکنند، مصمم هستند تلویزیون داشته باشند تا بتوانند کشتی و بیسبال تماشا کنند. پدرشان که پیشبینی میکند «تلویزیون ۱۰۰ میلیون احمق تولید میکند» امتناع میکند و وقتی به آنها گفته میشود که ساکت شوند، پسرها فرمان را به معنای واقعی کلمه پذیرفته و برای همیشه زیپ دهانشان را میبندند.