«تامی» پس از گرفتن عفو مشروط، از زندان آزاد شده و پیش خانوادهاش برمیگردد. او متوجه میشود که اهالی آن منطقه مجبور به ترک زمین و خانههایشان شدهاند و خانوادهی خودش نیز، آمادهی سفر به کالیفرنیا برای کار و ادامه زندگی است.
اوایل قرن بیستم. «کارن دینسن» (اسرتیپ) که از محدودیت های اجتماعی به تنگ آمده، با «بارون برور بلیکس» (براندائر) ازدواج می کند. این دو قرار است دانمار را به مقصد یک مزرعه ی دام پروری در آفریقای شرقی ترک کنند. چندی بعد در راه سفر به نایروبی و ملحق شدن به «بارون»، «کارن» با ماجراجویی انگلیسی به نام «دنیس فینچ هاتن» (ردفورد) آشنا می شود...