در سال 1899 در پاریس شاعر فقیر و جوان اسکاتلندی به اسم «کریستین» (اوان مک گرگور) زندگی می کند. او پس از مدتی به یک کلوب پنهانی به اسم «مولن روژ» در محله بدنام «مونت مارتی» که فعالیتهای زیر زمینی در زمینه هایی چون مواد مخدر دارند می پیوندد. او ناگهان خودش را گرفتار یک رابطه عاشقانه حزن انگیز و آتشین با گرانترین ستاره گروه (نیکول کیدمن) که مشهورترین فاحشه شهر نیز می باشد می بیند...
پسری که میخواد خاطرات دوران کودکیش را تغییر داده تا بتواند شکل جدیدی از زندگی در آینده را تجربه کند.
یک مرد بسیار خوشتیپ عشق زندگی خود را پیدا میکند، اما دچار حادثه میشود و صورتش بعد آنکه شدیدا از ریخت افتاد باید با عمل جراحی بازسازی شود.
شرک و فیونا به فارفاراوی میروند تا خبر خوشحال کنندهی ازدواج شان را به پدر و مادر فیونا که شاه و ملکهی آن سرزمین بودند بدهند. اما وقتی همه میفهمند که فیونا با یک دیو ازدواج کرده است بسیار ناراحت میشوند. در این میان پرنس چارمنیگ که قرار بود طلسم فیونا را بشکند بیش از همه ناراحت میشود. درنتیجه گربه چکمه پوش را استخدام میکنند تا شرک را از بین ببرد ولی…
داستان فیلم از چهار قسمت تشکیل شده است، سه قسمت اول درمورد رابطه «چو» با سه زن است که بعد از از دست دادن عشق زندگی اش، «سو لی ژن» با آن ها آشنا شده. قسمت چهارم در دنیای اسرار آمیز چو، که ۲۰۴۶ نام دارد روی می دهد...
«مارکیز دو مرتوی» (کلوز) و «ویکونت دو و المونت» (مالکوویچ)، اشراف زاده هایی که سابقا دل باخته ی یک دیگر بودند، اینک اوقات شان را صرف نقشه های اغواگرانه و تلافی جویانه می کنند...
«کاترین» با برادرخوانده اش، «سباستین» شرط می بندد که او نمی تواند «آنت» ( دختری که تصمیم گرفته تا پیدا شدن عشق واقعی اش صبر کند )، را بدست بیاورد. اگر سباستین این شرط را ببازد، کاترین اتومبیل جگوار او را صاحب می شود و در صورت برد...
اسکندر در سن ۲۵ سالگی بر نود درصد از دنیای شناخته شده آن زمان با اقتدار حکمرانی می کند. پدر او شاه فیلیپ نام داشته که قبل از او پادشاه مقدونیه بوده و مادرش نیز المپیاس نام دارد که همواره تحت ظلم و ستم شاه فیلیپ بوده است. بنابراین او اسکندر را از کودکی تربیت کرده تا به جنگاوری شجاع و بیرحم تبدیل شود. اسکندر با خروج از مقدونیه به مدت هشت سال همراه با سپاهیانش ۲۲ هزار مایل را می پیماید تا موفق به فتح این سرزمینها شود. او ابتدا امپراطوری عظیم ایران و سپس مصر را فتح کرده و…
بعد از مرگ دکتر Doom، چهار شگفت انگیز احساس میکنند که باید زندگى نرمال خود برگردند و در این بین ریچارد و استورم با هم ازدواج میکنند. چهارشگفت انگیز متوجه مى شوند که آنها تنها افراد با نیروهاى فرازمینى نیستندکه روى زمین وجود دارند. آنها با دو تهدید مواجه شدهاند: یکى موج سوارنقره اى که با تفکرات مخرب زیادى به زمین آمده و دیگرى همان الهه انتقام قبلیشان. آنها متوجه میشوند که دشمنى تازه به نام Silver Surfer قصد اینرا دارد که زمین را تخریب کند و زمین را از بین ببرد بنابراین در صددمخالفت با آن بر مى آیند …
بروس بنر، یک محقق ژنتیک با گذشتهای غم انگیز، بخاطر یک بیماری هر موقع که خشمگین میشود به غول سبز بزرگ خشمگین تبدیل میشود.