«راوی» (نورتن)، جوانی پریشان حال پی می برد که به کمک مشت بازی با دست های برهنه، بیش از هر زمان دیگری احساس زنده بودن می کند. او و «تایلر دردن» (پیت) که به دوستانی صمیمی تبدیل شده اند، هفته ای یک بار با هم ملاقات می کنند تا با هم مشت بازی کنند. در حالی که افراد دیگری هم به باشگاه شان می پیوندند، محفل شان به رغم آن که رازی است بین شرکت کننده هایش، شهرت و محبوبیت یک باشگاه زیرزمینی را پیدا می کند.

ولادیسلاو (برودی) که یک نوازنده متبحر پیانو است ، مشغول یک اجرای رادیوئی است که انفجار یکی از بمب های آلمان نازی استودیوی رادیو ورشو را به هم می ریزد. ورشو تحت حمله نازی ها قرار گرفته و خانواده ثروتمند ولادیسلاو از جمله پدر ، مادر ، برادرش هنریک و خواهرانش بعد از اشغال این شهر ناچار به ترک آپارتمان مجهزشان هستند. رفتارهای خصمانه ای که با یهودیان می شود این خانواده را نیز می آزارد اما هنوز هیچ کس هدف واقعی این برنامه را نمی داند ، تا اینکه نازی ها یهودیان را سوار یک واگن باری می کنند تا به جایی نامعلوم ببرند. یکی از آشنایان خانواده در پلیس یهودی او را بیرون می کشد و با کمک دوست دیگری در آپارتمانی پنهان می شود. مدتی بعد ورشو غرق گرسنگی ، نکبت و بیماری می شود و ولادیسلاو با مو و ریشی بلند مدام تغییر مکان می دهد تا کسی او را پیدا نکند ، اما سروانی آلمانی ولادیسلاو را در خانه ای متروکه پیدا می کند و ...

«هالى» ( هپبرن ) در آپارتمانى در شرق منهتن با گربه‏ اى كه نامى ندارد زندگى مى‏ كند. روزى نویسنده‏ اى به نام «پل» ( پپارد ) كه در همان آپارتمان زندگى مى‏ كند و مورد حمایت مالى زنى مسن‏‌تر ( نیل ) قرار دارد، وارد زندگى «هالى» مى‏ شود...

شان تورنتون مردی آرام است که به زادگاهش ایرلند برمی گردد تا به دور از هرج و مرج آمریکا و حرفه بوکس که در آن به طور تصادفی باعث مرگ یکی از حریفان شد آرامش پیدا کند. در حین سفر به اینیسفری، شهری که در آن متولد شد، با مری کیت داناهر، یک مو قرمز با شخصیت قوی آشنا می شود و عاشق آن می شود. متعاقباً با خرید مجدد خانه ای که در آن متولد شده بود، با ویل داناهر، برادر زنی که دوستش داشت، دشمنی می کند. او در ابتدا با نامزدی این دو مخالفت می کند، اما سپس با فریب دوستان شان تسلیم می شود. او با کشف فریب، در روز عروسی از تحویل مهریه خودداری می کند. این باعث اختلاف شدید بین دو همسر می شود، زیرا او معتقد است که او ضعیف است و نمی تواند حقوق خود را اجرا کند. بعد از یک شب عروسی طوفانی، از شرم سعی می کند با قطار فرار کند... مترجم : yavar.love

«والاس» و «گرومیت» در محله‌ی «وست والابی» کسب و کاری جدید راه انداخته‌اند. «آنتی پستو» (ضد آفت) نوعی خدمات انسانی ردیابی آفت هاست که «والاس» و «گرومیت» به کمکش، خرگوش‌ها و سایر جانورانی را که محصولات باغچه‌های محله را می‌خورند، به دام می‌اندازند و به جایی دیگر منتقل می‌کنند. اما در یکی از آزمایش‌ها…

نئو و رهبران شورش تخمین میزنند که حدود ۷۲ ساعت تا حمله ۲۵۰ هزار ماشین به صهیون، وقت دارند. در همین زمان نئو باید تصمیم بگیرد که چگونه ترینیتی را از سرنوشت تاریکی که در رویا برایش دیده، نجات دهد.