دكتر روانشناس جوانى به نام « ادواردز » ( پك ) ، رئیس تازهى یك آسایشگاه بیماران روانى ، جانشین « دكتر مرچیسن » ( كارول ) ، مىشود . « دكتر كنستانس پیترسن » ( برگمن ) كه دل به « دكتر ادواردز » باخته به رفتارهاى عجیب و غیر عادى او مشكوك مىشود ، و خیلى زود پى مىبرد كه او « دكتر ادواردز » واقعى نیست...
این فیلم داستان زوج جوانی است که سعی در دست یافتن به راحتی و آسایش هستند. آنها در دنیایی از آداب و رسوم رمز گونه گرفتار شده اند و بدون ایمان و اعتقاد زندگی میکنند. در حالیکه دروغ ها و خود فریبی ها نتایج مخربی را میسازند…
«فرانک وایت» (واکن)، سردسته ی یک باند قاچاقچی مواد مخدر به تازگی از زندان آزاد شده است. «فرانک» که به واسطه ی فساد و انحطاط جامعه، به مرد ثروتمندی تبدیل شده، تصمیم می گیرد دینش را به شهر ادا کند و تصمیم می گیرد یک بیمارستان عمومی چندین میلیون دلاری در یکی از فلاکت بارترین محله های بروکلین احداث کند اما با پیدا شدن سر و کله اراذل و اوباش «فرانک» دوباره آن خون خوار قبل می شود . . .
دانشمندي به نام «پيتن و ستليک» (نيلسن) روي فرمول تهيه ي نوعي پوست مصنوعي کار مي کند. تبهکاران آزمايشگاه «پيتن» را منفجر مي کنند، اما او که به طور معجزه آسايي از مرگ نجات يافته و بر اثر سوختگي ناشي از انفجار سخت کريه المنظر شده، با تهيه ي نقاب هايي از پوست مصنوعي در پي گرفتن انتقامي سخت بر مي آيد.
«الیزابت شورت» (کرشنر) بازیگر تازه کاری بود که در هالیوود دهه ی ۱۹۴۰ تقلا می کرد اسم و رسمی به هم بزند اما در نهایت سرنوشت تلخ و غم انگیزش بر هر آن چه در مدت کوتاه زندگی حرفه ای اش بدان دست یافته بود، سایه انداخت...