قاتل سریالی دیوانه و دگرآزار که وسواس زیادی به آموزش ارزش زندگی به قربانیان خود میدهد، افراد از نظر اخلاقی خیره سر را میرباید. پس از دستگیری، آنها باید با انتخابهای غیرممکن در یک بازی وحشتناک بقا روبرو شوند. قربانیان باید برای به دست آوردن دوباره زندگی خود بجنگند یا در حین تلاش بمیرند...
دختری به نام «مارنی» (هدرن) که بیماری دزدی دارد در شرکت های مختلف استخدام می شود و دست به سرقت می زند مدیر یکی از این شرکت ها (کانری) با «مارنی» ازدواج می کند و با آگاهی از بیماری همسرش سعی می کند تا درباره ی گذشته اش اطلاعاتی به دست آورد...
هنگامی که یک قربانی قتل جدید با تمام نشانههای طرز کار جیگساو کشف میشود، کارآگاه اریک متیوس تحقیقات کاملی را آغاز میکند و جیگساو را با کمی تلاش دستگیر میکند. اما برای جیگساو، گرفتار شدن تنها بخشی دیگر از نقشه اوست. هشت نفر دیگر از قربانیان او در حال حاضر برای زندگی خود میجنگند و اکنون زمان آن رسیده است که متیوس به بازی بپیوندد.
جیگساو ناپدید شده است. همراه با شاگرد جدیدش آماندا، عروسکگردان بازیهای بیرحمانه و پیچیدهای که جامعه را به وحشت انداخته و پلیس را گیج کرده است، بار دیگر از دستگیری قسر در رفته و از نظرها دور شده است. در حالی که کارآگاه شهری در تلاش است تا او را بیابد، دکتر لین دنلون و جف رینهارت نمیدانند که در شرف تبدیل شدن به آخرین مهرههای صفحه شطرنج شریرانه او هستند.
در حالی که زن و شوهری به سفری میروند تا راه خود را برای بازگشت به یکدیگر پیدا کنند، یک هنرمند نمایش فرعی و همراهان مرموزش از جنگل بیرون میآیند، آنها را وحشتزده کرده و در آخر در مهلکهای از وحشت روانی و طنز بزن بکوبی تحقیرآمیز به دام میاندازند.