دهکده ی اوکراینی آناتوکا، پیش از انقلاب اکتبر. «تویه» (توپول)، شیر فروش دهکده مصمم است برای پنج دخترش شوهران خوبی پیدا کند...
«کاکران» (کاستنر)، خلبان سابق نیروی هوایی برای گذران تعطیلات به مکزیک میرود. در آن جا «تیبی مندس» (کویین) قدرتمند و خشن که یک امپراتوری اختصاصی برای خود به راه انداخته، به گرمی از او استقبال میکند، چون خود را دوست و مدیون او میداند. با این همه «کاکران» و همسر «مندس» به یکدیگر دل میبندند و با هم فرار میکنند...