ویل ترنر و الیزابت سوان که قصد دارند بزودی با هم ازدواج کنند بجرم کمک به کاپیتان جک اسپارو برای فرار از دست قانون بازداشت می شوند. لرد کاتر که دستور این بازداشت را داده به ویل و الیزابت می گوید اگر آنها به او کمک کنند تا جک را پیدا کرده و قطب نمای جادویی اش را از او بگیرد، آنها را مجازات نخواهد کرد...
دختری به نام «مارنی» (هدرن) که بیماری دزدی دارد در شرکت های مختلف استخدام می شود و دست به سرقت می زند مدیر یکی از این شرکت ها (کانری) با «مارنی» ازدواج می کند و با آگاهی از بیماری همسرش سعی می کند تا درباره ی گذشته اش اطلاعاتی به دست آورد...
زن جوانی (مگی گیلنهال) که به تازگی از یک بیمارستان روانی آزاد شده است، به عنوان منشی در دفتر یک وکیل مرد (جیمز اسپیدر) شروع به کار میکند، اما طولی نمیکشد که رابطه بین آن دو فراتر از یک رابطه کاری میرود…
تصادف، از مايه ي «عشق و لذت» که بارها آن را به اشکال گوناگون بر پرده ي سينما ديده ايم، به شکلي عجيب آشنايي زدايي مي کند. شخصيت هاي فيلم با درهم کوبيدن لايه هاي فولادي اتومبيل هاي شان، حجابي را که ميان رابطه ي آنان پديد آمده است از بين مي برند، تا به رابطه اي عاطفي دست يابند. کراننبرگ در نمايش اين ميل هولناک به ويران گري خود و ديگران در جهان معاصر کاملا موفق است. ـ برنده جایزه ویژه هیئات داوران کن 1996 و نامزد نخل طلای کن ـ داستان: آينده اي نزديک در کانادا. «جيمز بالارد» (اسپيدر)، مدير يک سازمان تبليغاتي و همسرش، «کاترين» (اونگر) - که فکر و ذکرش اتومبيل است - رابطه ي پيچيده و غير متعارفي دارند. «بالارد» پس از تصادف مرگباري با «دکتر هلن رمينگتن» (هانتر)، ذهنش مشغول کندوکاو در باب ارتباط ميان خطر، جنسيت و مرگ مي شود.....
زنی حریص و پول دوست با وکیلی بورلی هیلزی که به شدت شیفته زن ها است ازدواج می کند، اما هدف از این ازدواج یک رابطه زناشویی نیست..
چهار ملت هر کدام با یک نشانه با سرنوشتی مشترک. ملتهای آب، خاک، باد و آتش. حدود صد سال پیش(با توجه به زمان فیلم) مردم در خوشی زندگی میکردند و همه چی بر وفق مراد بود. و قهرمانان و افرادی وجود داشتن که هر چهار عنصر رو کنترل میکردند و از ارواح برای ثبات دنیا کمک میگرفتند تا اینکه آواتار ناپدید میشود اکنون جنگ بین ملتها به مرحله سختی کشیده شده است. ملت آتش برای قدرتنمایی و تسلط بر همهی ملتها و شهرها و.. دست به کارهای وحشتناکی میزند و بعد قهرمانانی ظهور میکنند که تقدیرشان تغییر سرنوشت این جنگ است و اما آواتار برمیگردد ولی آواتار هر چهار عنصر را آموزش ندیده و فقط به یک عنصر باد دسترسی دارد و با دوستانش به دنبال آموزش عناصر چهارگانه میرود.