هری سومین سال را در مدرسه هاگوارتز سپری می‌کند و مشکلات جدیدی در انتظار او هستند. قاتل محکوم، سیریوس بلک از زندان جادوگران گریخته است و اکنون به دنبال هری می‌آید.

داستان در مورد پسری به نام هری پاتر است که پیش خاله و شوهر خاله‌اش زندگی می‌کند، زیرا پدر و مادرش سال‌ها قبل در یک تصادف کشته شده‌اند. هری پاتر که در این ۱۰ سال زندگی پیش خانوادهٔ دورسلی تحقیر را تحمل کرده، با افشای یک راز توسط فردی عجیب، ناگهان خود را جادوگری می‌یابد که بزرگ‌ترین جادوگر قرن را از بین برده است. امّا این جادوگر که ولدمورت نام دارد هنوز نابود نشده است و کمر به قتل پسری بسته است که زنده ماند.

هری پاتر دومين سال تحصيلی‌اش را در مدرسه جادوگری هاگوارتز شروع می‌کند اما يک موجود اسرار آميز در مدرسه در کمين اوست. صداهای شيطانی از ديوارها بگوش می‌رسند و حوادث وحشتناکی در هاگوارتز اتفاق می‌افتد.

یک نوع بیماری وارد زمین شده و کودکان به آن مبتلا شدند در این حین افرادی کودکان را جمع‌آوری می‌کنند و به آنان می‌گویند که می‌توانند بیماری زخم کیهانی را درمان کنند و سپس آنان را به چشمه‌ای می‌برند و به همه میگویند از آبی که خاصیت طلسم کردن را دارد بنوشند تا آنان را سربازان خویش کنند. در این حین شخصیتی به نام کلود که خود را مسئول این اتفاق می‌داند برای نجات کودکان به دنبال آنان می‌گردد تا آنان را نجات دهد و ...

رودولف گربه‌ای سیاه رنگ، به طور ناگهانی از استادش جدا می‌شود و با کامیونی به کلان شهر توکیو برده می‌شود. در آنجا او با گربه‌ای قدرتمند روبرو می‌شود که همه از آن می‌ترسند. رودولف که دیگر امیدی به بازگشت ندارد، زندگی جدیدی را با این گربه خشن شروع می‌کند و...

"بارتوک" یک خفاش سفید است که تازه به مسکو رسیده و با نمایش‌های خارق‌العاده‌اش، همه، از جمله شاهزاده “ایوان رومانوف” را تحت تأثیر قرار می‌دهد. بعد از یکی از نمایش‌ها، خرسی خشمگین به نام “لودمیلا” به تماشاچیان حمله می‌کند و بارتوک باید جان تماشاچیان را از این مهلکه نجات دهد ...