سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد...
یک لرد اسکاتلندی بی رحم و جاه طلب با کمک همسر فریبکار خود و سه ساحره پادشاه را به قتل رسانده و تاج و تخت او را تصاحب می کند...
«استیون فلمینگ» (آیرونز) بیست و پنج سال است که با «اینگرید» (ریچاردسن) ازدواج کرده و با او رابطه ی پر مهر و عاطفه ای دارد. «استیون» در مهمانی سفارت فرانسه با «آنا بارتن» (بینوش)، محبوبه ی پسرش، «مارتین» (گریوز) آشنا می شود و رابطه ای بین آن دو شکل می گیرد که خیلی زود از کنترل «استیون» خارج می شود.
ماجرای رابطه پنهانی یک بی خانمان و همسر یک کافه دار را روایت میکند.این ماجرا سلسله اتفاقاتی را آغاز می کند که منتهی به قتل می شوند ...
پس از یک شب وحشی در شهر ، یک خلبان هواپیمایی هوایی بریتانیا مورد حمله اراذل و اوباش قرار می گیرد و وقتی در بیمارستان بیدار می شود متوجه می شود که تحت مراقبت یک پزشک زیبا ، ایمی وونگ قرار دارد. او عاشق او می شود ، اما ایمی به شدت به او اطلاع می دهد که ، طبق رسم باستان شرق آسیا ، او با مردی که نامزدش نیست ، هرگز نمیتواند ملاقات کند.