دخترهای کوچک دو خانواده، در روز عید شکرگزاری ناپدید می شوند. کارآگاه لوکی، مسئول پیگری پرونده می شود و در حین جستجو، جوان عقب مانده ای را به عنوان مظنون دستگیر می کند اما بازجویی ها از این جوان کندذهن، به جایی نمی رسد و برخلاف هشدارهای پدرِ یکی از دخترهای گمشده، یعنی کِلِر دُوِر، مبنی بر اینکه پلیس ها مظنون را آزاد نکنند، او آزاد می شود. حالا، کِلِر، تصمیم می گیرد تا دیر نشده، خودش دست به کار بشود و از مظنون بازجویی کند …