«جس» خودش را براي مسابقه ي دو مدرسه آماده مي کند. اما تنها کسي که مي تواند از او جلو بزند دختري تازه واردي به نام «لزلي» است. آن دو پس از مدتي با هم دوست مي شوند و مکاني اسرار آميز را در جنگل به نام «ترابيتيا» در نظر مي گيرند و خود را شاه و ملکه ي آن جا مي نامند...

«میگو» در مورد یک حقیقت متقاعد شده است. او فکر می‌کند که بشر فکری که در مورد یک افسانه به نام پا کوتاه دارند، همگی درست است و می‌خواهد آن را اثبات کند. او می‌خواهد به همراه دوستانش این موضوع را اثبات کند و در این راه وارد ماجراهای عجیبی می‌شود. یتی با گروه دیگری از یتی‌ها در یک کوهستان زندگی می‌کنند و منطقه سکونتشان جایی است که توسط یک شخصی نگهداری می‌شود. آنها برای تغذیه به اینور و آن‌ور می‌روند و سعی می‌کنند که راهی برای بازی پیدا کنند. پدر یتی توسط راه‌های مختلف، سعی می‌کند که تغذیه گروه را پیدا کند. او برای این منظور راه طولانی را طی می‌کند.