تومستون آریزونا، سال 1879. «وایات ارپ» (راسل) که به تازگی کار کلانتری داج سیتی را رها کرده، همراه با همسرش، برادرانش، و همسران برادرانش، وارد شهر می شود. «وایات» تصمیم دارد اسلحه را کنار بگذارد و زندگی آرامی را شروع کند، ولی با مزاحمت های کابوی ها و ورود «داک هالیدی» (کیلمر) ـ دوست قدیم «وایات» ـ به شهر، کار به جدال در اوکی کورال می کشد.

یک غریبه هفت تیر کش ( ایستوود ) به شهر کوچکی به نام لاگو می آید و استخدام شده است تا مردم شهر را بر علیه 3 تبهکاری که در راه رسیدن به شهر هستند متحد کند...

راهبه ای به نام "سارا" توسط "هوگان" که در راهش برای انجام شناسایی جهت حمله به یک قلعه فرانسوی است آزاد می شود.فرانسویها در جستجوی "سارا" هستند به همین دلیل "هوگان" تصمیم می گیرد در ازای اطلاعات در مورد استحکامات قلعه به او کمک کند...

پس از اینکه "کاکوپولوس" موفق می شود از اعدام شدن خود به اشتباه جلوگیری کند،پولها و اسبهای "کت استونز" و "هوچ بسی" را می رباید و...