کنای، اسکیمویی شکارچی است که به همراه دو برادرش سیتکا و دیناهی زندگی میکند. او به سن بلوغ نزدیک میشود و طبق رسوم قبیله ارواح نشان مقدسی را برای او در نظر میگیرند که سرمشق او برای ادامه زندگی باشد. نشانی که توسط جادوگر قبیله به او داده میشود. در حالی که کنای منتظر نشان شجاعت یا چیزی شبیه آن است نشان خرس که نشانه عشق است به او داده میشود. کنای که از این موضوع ناراحت است وقتی دزدیده شدن غذاهای دیناهی توسط خرس را میبیند به دنبال خرس میرود و برادرانش هم به دنبال او میروند آنها با خرس درگیر میشوند و سیتکا برادر بزرگتر برای نجات آن دو خود را فدا میکند و کشته میشود. کنای برای انتقام به دنبال خرس میرود و خرس را میکشد ولی توسط یک جادو از طرف ارواح به خرس، حیوانی که او از آن بسیار متنفر بود، تبدیل میشود. اکنون برای نجات از این شرایط باید کارهایی بکند که داستان این کارتون را رقم خواهد زد…
موش جوانی به نام بازیل برای خودش یکپا شرلوک هملز است. با دزدیده شدن اسباببازیساز شهر، دخترش به سراغ کارآگاه باسیل میرود تا پرده از اسرار این آدمربایی بردارد و…
زمانی که صاحب مزرعه اقدام به ترک مزرعهاش میکند، حیوانات مزرعه شروع میکنند به بازی کردن و آواز خواندن و رقصیدن. اما اوضاع نمیتواند تا ابد به همین شکل ادامه یابد. نهایتا کسی باید پا پیش بگذارد و امورات مزرعه را در غیاب صاحبش اداره کند…
جوجه ای است با موجودات فضایی برخورد میکند ولی چون مدرکی برای اثبات حرف خود ندارد تحقیر شده و مورد تمسخر اهالی شهر قرار میگیرد. سرانجام موقعیتی پیش میآید که قهرمان کوچولو درستی ادعاهای خودش را اثبات کند. موجودات فضایی واقعا در خیال حمله به زمین هستند و باید سیاره را نجات داد…
برای تبدیل شدن به یک همسر استپفوردی، زنی کاملا ورای تصور، چه چیزی لازم است؟ از شوهران استپفوردی بپرسید که این شهر کوچک با فناوری پیشرفته و وحشتناک را ایجاد کردهاند.
یک گرگینه در لس آنجلس زندگی سه فرد جوان را تحت تاثیر قرار می دهد. آن ها بعد از اینکه مورد حمله این گرگینه قرار می گیرند کم کم تغییراتی در خود احساس می کنند و ...