علاءالدین در حال سازگار ساختن خودش با یک زندگی جدید و اشرافی است. در قصر فشار بر روی او برای ازدواج با پرنسس یاسمن زیاد است. بعلاوه پس از آن یاگو (طوطی جعفر) در برابر او ظاهر می‌شود و درخواست کمک می‌کند ولی هیچکس از دیدن او خوشحال نمی‌شود. اما با بازگشت جینی از سفرش به دور دنیا اوضاع شروع به بهتر شدن می‌کند. در این حین راهزنی سبک‌مغز به نام ابیس مال چراغ سیاه جعفر را می‌یابد. با استفاده از ابیس مال جعفر راه را برای بازگشت به آگربا با فکر انتقام از علاءالدین و دوستانش فراهم می‌کند…

یکی از روزها اعلانیه‌ای در مزرعه نصب می‌شود مبنی بر اینکه ملک به تصرف عده‌ای دیگر در آمده است. در این میان سه گاوی که در این مزرعه زندگی می‌کنند تصمیم می‌گیرند محل سکونت خود را ترک نکنند. در نتیجه برای حفظ مزرعه به همراه چند حیوان دیگر دسته‌ای را تشکیل می دهند و این شروع حوادث جالب بعدی است…

زمانی که آقای «اسپیسلی» به آقای «جتسن» ترفیع می‌دهد تا در کارخانه‌ای در سیاره‌ای دوردست به‌عنوان مدیر تولید فعالیت کند او مجبور می‌شود که خانواده‌اش را نیز با خود به سیاره دوردست ببرد و این کار مشکلات خانوادگی برای او به وجود میاورند و او غافل از این است که چه مسائلی پشت پرده ماجرا هستند… ...