«فانی» (آلوین) و «الکساندر» (گوو) زندگی خوش و آرامی را با مادر و پدرشان، «اسکار» (ادوال) و «امیلی اکدال» (فرولینگ)، که در کار تیاتر هستند، می گذرانند. با مرگ پدر در اثر سکته ی قلبی و بعدتر ازدواج «امیلی» با یک کشیش خشک و مقرراتی به نام «اسقف ورگروس» (مالمسیو)، بچه ها آزادی و نشاط شان را از دست می دهند.

وقتی که یک خانواده بزرگ از شهر بزرگ به شهری دور افتاده نقل مکان می کنند ، دو برادر جوان و دوستان جدیدشان سعی می کنند رمز و راز خطرناکی را که در خانه آنها آزار می دهد حل کنند...