این فیلم داستان شاهزاده‌ای به نام جودا بن‌هور- است که ناجوانمردانه به جرم سوءقصد به جان فرستاده سزار، توسط دوست رومی‌اش دستگیر و به بردگی و بندگی فرستاده می‌شود و دیگر اعضای خانواده‌اش هم به سیاهچال فرستاده می‌شوند. او پس از عبور از ماجراهای بسیار به موطن خویش بازمی‌گردد تا انتقام گیرد و خواهر و مادرش را رهایی بخشد…

«آلوی سینگر» (آلن)، کمدین موفق که دو بار ازدواج کرده، اکنون تنها در منهتن زندگی می کند. او وقتش را صرف کار حرفه ای، رفتن به سینما و مراجعه به روان کاو می کند. تا این که در سال ۱۹۷۵، پس از شانزده سال مراجعه به روان کاو، «آلوی» با دختری به نام «آنی هال» (کیتن) آشنا می شود...

در سال 1899 در پاریس شاعر فقیر و جوان اسکاتلندی به اسم «کریستین» (اوان مک گرگور) زندگی می کند. او پس از مدتی به یک کلوب پنهانی به اسم «مولن روژ» در محله بدنام «مونت مارتی» که فعالیتهای زیر زمینی در زمینه هایی چون مواد مخدر دارند می پیوندد. او ناگهان خودش را گرفتار یک رابطه عاشقانه حزن انگیز و آتشین با گرانترین ستاره گروه (نیکول کیدمن) که مشهورترین فاحشه شهر نیز می باشد می بیند...

«کاترین» با برادرخوانده اش، «سباستین» شرط می بندد که او نمی تواند «آنت» ( دختری که تصمیم گرفته تا پیدا شدن عشق واقعی اش صبر کند )، را بدست بیاورد. اگر سباستین این شرط را ببازد، کاترین اتومبیل جگوار او را صاحب می شود و در صورت برد...

این فیلم داستان چند رابطه عاشقانه را بطور همزمان به تصویر می کشد...