« لسلى » ( تیلر ) ، با گله‏ دار بزرگ ، « بیك بندیكت » ( هادسن ) ، ازدواج كرده است . از طرف دیگر ، جوانى آس‏وپاس به نام « جت رینك » ( دین ) كه به « لسلى » نظر داشته ، حالا صاحب یك چاه نفت شده و به رقابت با « بیك » مى ‏پردازد...

هفت تیرکش کهنه کاری به نام «کول تورنتن» (وین)، با کمک دوست قدیمی اش کلانتری الکلی به نام «هارا» (میچم)، به مقابله با سلطان گله داری، «بارت جیسن» (آسنر) و هفت تیرکش های تحت فرمانش برمی آید...

«داک مکوی» (مکویین) با کمک همسرش، «کارول» (مگرا) و سوداگری فاسد و قدرتمند به نام «جک بنیون» (جانسون) از زندان آزاد می شود تا نقشه ی «بنیون» را برای سرقت از بانکی در یکی از شهرهای کوچک تکزاس عملی کند...

«سِر ادوارد ماترسن» (گرینجر)، بانکدار ثروتمند، «سرهنگ آلن فاکنرِ» با تجربه (برتن) را به همکاری می‌خواند تا «جولیوس لیمبانی» (نتشونا)، رئیس‌جمهور یک کشور آفریقائی را از اسارت دیکتاتوری به نام «ژنرال ندوفا» برهاند. «فاکنر» در این مأموریت، «شان فین» (مور)، «رافر جاندرز» (هریس)، همکاران قدیمی‌اش، «پیتر کوتزی» (کروگر)، اهل آفریقای جنوبی، وجوخه‌ای از سربازان کار کشته مزدور را با خود همراه می‌کند. عملیات نجات با موفقیت انجام می‌شود،

با کمک یک مرد جوان سالخورده , یک سارق بانک دار قدیمی خود را جمع می‌کند تا یک سرقت

بعد از سقوط فضاپیمایی در یک سیاره به ظاهر بی جان خدمه آن سعی در در شناخت بیشتر سیاره میکنند ، آنها به زودی متوجه میشوند که برای زنده ماندن باید هر چه زودتر سیاره را ترک کنند.