«مارکیز دو مرتوی» (کلوز) و «ویکونت دو و المونت» (مالکوویچ)، اشراف زاده هایی که سابقا دل باخته ی یک دیگر بودند، اینک اوقات شان را صرف نقشه های اغواگرانه و تلافی جویانه می کنند...
در این فیلم عملا هر شخصيتي که ظاهر مي شود داستان را به دست مي گيرد و تغيير مي دهد. شخصيت ها در رقابتي مداوم و غافل گير کننده براي کسب کنترل بازي، فيلم را به پيش مي برند و شابرول استاد شعبده باز است که عناصر استاندارد قالب معمايي را از هم جدا مي کند و بعد به دلخواه دوباره آن ها را سر هم مي کند. ـ داستان: «ژولي ورمسر» (اشنايدر) که با شوهر الکلي و بي تفاوتش «لويي» (استايگر) در سن تروپه زندگي مي کند، به نويسنده ي جواني به نام «جف مارل» (جوستي) دل مي بازد و آن دو در صدد کشتن «لويي» برمي آيند....