در سال ۱۹۸۵ متفاوت با واقعیت، ابرقهرمانان در میان مردم وجود دارند. قاتل یکی از ابرقهرمانان سابق، رورشاک را به دنبال رد خود می کشد و در این بین چیزی را فاش می کند که می تواند سرنوشت دنیا را متفاوت با چیزی که ما میشناسیم رقم بزند.

«پل کرسی» (برانسن)، تاجر نیویورکی، ازشنیدن خبر حمله ی سه دزد به همسرش «جوآنا» (لانگ) و دخترش «کارل» در آپارتمان شان بهت زده می شود. در اثر این حمله ی وحشیانه، «جوآنا» می میرد و «کارل» به نوعی بیماری روانی دچار می شود. حالا «کرسی» نیز درصدد انتقام برمی آید.

«جری» و «ریچل» دو فرد غریبه‌اند که با تماس تلفنی مرموز زنی که تا بحال ندیده‌اند، درگیر یک ماجرای مشترک می شوند. آن زن با تهدید زندگی و خانواده‌شان، آن‌ها را مجبور به انجام کارهایی خطرناک کرده، و از طرفی تمام حرکاتشان را زیر نظر گرفته است.

پسر جهنمی و یک مامور تازه کار اداره دفاع و تحقیقات ماوراءالطبیعه، مامور می شوند به جنگل های آپالاشیا بروند تا هیولایی به نام مرد کج را که برای جمع آوری ارواح به زمین بازگشته، متوقف کنند...