ژاپن، قرن یازدهم. یک هیزم‌شکن (شیمورا)، یک راهب و یک مرد عامی، از باران به خرابه‌های دروازه‌ی راشومون پناه می‌برند و راهب داستان محاکمه‌ای را که شاهد بوده با سه روایت تعریف می‌کند...

«الن» ( کلبر )، دختر نازپرورده‏ ى میلیونرى به نام «الکساندر اندروز» ( کانولى )، از ازدواج ناخواسته ‏اى که پدرش براى او ترتیب داده می‏گریزد. خبرنگار کارکشته‏ اى به نام «پیتر وارن» ( گیبل ) سر راه الن قرار می‏گیرد و این دو در فرار از میامى به نیویورک هم‏راه می‏شوند...

تریلری پیچیده که بیش از آن که اثر کارگردانش باشد، متعلق به فیلمنامه نویس آن، جو استرهاز است. کلیدی ترین فیلم دهه 1990 سینمای امریکا از نظر پرداختن به جنسیت که موفق می شود با ارائه تصویری غیرمتعارف از زن(قاتلی روشنفکر!) به کلی تصورات تماشاگر را از روابط میان زن ومرد ازهر حیث دگرگون کند. استون مناسب ترین انتخاب برای ایفای نقش این «ومپ» عجیب وغریب، و داگلاس در نقش قربانی او فوق العاده است. ـ داستان: سن فرانسیسکو. «کارآگاه نیک کوران» (داگلاس) دلباخته ی «کاترین ترامل» (استون)، مظنون اصلی پرونده ی قتل ستاره ی بازنشسته ی راک «جانی» می شود. «کاترین» زنی میلیونر است و رمانی نوشته که درآن جنایتی مشابه قتل «جانی» به دقت توصیف شده است...

برایتن بیچ نیویورک. «لنرد» (فینیکس) جوانی دل شکسته از رابطه ای ناموفق به نزد ناپدری مهربانش، «روبین» (ماشونوف) و همسر او، «روت» (روسلینی) بازگشته است. پدر و مادر که نگران افسردگی و تنهایی پسر هستند می کوشند تا دختر یکی از دوستان خانوادگی، «ساندرا» (شا) را با او آشنا کنند. البته «ساندرا» خیلی زود به «لنرد» علاقه مند می شود. اما..

وقتی آقای هریگان فوت می‌کند، نوجوانی که با او دوست شده بود و کارهای عجیب و غریبی برای او انجام می‌داد، تلفن هوشمند آقای هریگان را پیش از دفن در جیب وی می‌گذارد و وقتی جوان تنها پیامی برای دوست مرحوم خود می‌گذارد، از دریافت پیامک برگشتی شوکه می‌شود.

کریس جانسون (نیکلاس کیج) شعبده‌بازی در یک هتل کوچک در لاس وگاس است. او از توانایی‌اش در دیدن دو دقیقهٔ بعد زندگی خود استفاده می‌کند تا در بازی‌های شرط‌بندی کوچک برنده شود. او در یک عملیات دزدی با هدف قتل دو نفر، که باید کشته شوند، از قتل جلوگیری کرده و اسلحه را از دزد می‌گیرد. اما به خاطر این که فکر می‌کنند اسلحه به او تعلق دارد تحت تعقیب قرار می‌گیرد. با استفاده از توانایی‌اش می‌گریزد و…