«فرانک لوکاس» (واشینگتن) راننده و محافظ یکی از رؤسای تشکیلات تبهکاری است که پس از مرگ رئیسش خیلی زود موقعیت خود را به عنوان وارد کننده ی درجه ی یک مواد مخدر در هارلم نیویورک تثبیت می کند. «ریچی رابرتس» (کرو) نیز پلیس درستکاری است که رهبری گروه ضربت مبارزه با مواد مخدر را به عهده دارد و می کوشد تا جلوی فعالیت های تشکیلات «لوکاس» را بگیرد...

کارآگاه «جیمی دوئل» (جین هاکمن) به همراه دستیارش بادی روسو (روی شیدر) از محموله هروئینی که قرار است به نیویورک وارد شود، مطلع شده و قصد دارند جلوی آن را بگیرند. از طرفی رئیس فرانسوی قاچاقچیان بنام «آلن چارنیر» (فرناندو ری) قصد دارد به هر قیمتی شده محموله را به مقصد برساند...

در نیویورک ، سروان نژادپرست استنلی وایت با از بین بردن یک حلقه دارویی آمریکایی چینی-آمریکایی که توسط جوی تای ، یک گانگستر جوان و آینده دار به همان اندازه بلند پرواز و بی رحم اداره می شود ، وسواس پیدا می کند. در حالی که تحقیقات غیرمجاز را دنبال می کرد ، وایت تمایل فزاینده ای به نقض پروتکل پلیس پیدا می کند ، و به تدریج به اقدامات خشونت آمیز متوسل می شود - حتی وقتی همسر نگران اش ، کانی و مقامات بالا ابه او التماس می کنند که عواقب اقدامات خود را در نظر بگیرد.

«پورتر» (گیبسن) را دوستش، «وال» (هنری)، به جریان سرقتی می کشاند. همه چیز به خوبی و خوشی سپری می شود تا این که «لین» (اونگر)، همسر «پورتر»، از پشت به «پورتر» شلیک می کند. در واقع پس از آن که «وال» عکس «پورتر» را هم راه زنی دیگر (بلو) به «لین» نشان می دهد، این دو برای کشتن «پورتر» زدوبند می کنند. با این همه پنج ماه بعد «پورتر» که تبدیل به یک دیوانه ی روانی تمام عیار شده، بر می گردد...

"دوئل" کارآگاه پلیس مبارزه با مواد مخدر نیویورک، رد یک حلقه قاچاق مواد مخدر را تا خاک فرانسه دنبال می‌کند. او در فرانسه با پلیسی همکار شده و با کمک هم تلاش می‌کنند رهبر حلقه را دستگیر کنند...