اندی دِیویس، ۱۸ ساله، کمتر از سه روز تا رفتن به دانشگاه فاصله دارد. اسباب بازی‌هایش، شامل وودی و باز لایت یر، درباره آینده نا‌معلومشان نگرانند. آن‌ها به طور ناخواسته سر از مهدکودکی در می آورند که در آنجا با مشکلات فراوانی رو به رو می شوند…

تایمون و پومبا داستان شیرشاه را از دید خودشان برای مخاطبان تعریف می‌کنند. اما تایمون اصرار دارد که فیلم را به جلو بزند تا به قسمتی برسد که وارد داستان می‌شود، چرا که در اوایل فیلم، آنها حضور نداشتند و از طریق گوینده فیلم، قبل از آغاز سفر سیمبا وارد داستان می‌شوند. همچنین در این شماره با مادر تیمون و عمو مکس هم آشنا خواهیم شد…

شرک از زندگی یکنواخت خود خسته شده برای همین آرزو دارد تا به روزهای قبل که مردم از او می‌ترسیدند و به تنهایی زندگی می‌کرد بازگردد...