«سی.سی. بکستر» یک کارمند ساده است که در شرکت بیمه کار میکند. او برای بهتر شدن شرایط کاری و پیشرفت در آن، آپارتمان خود را در اختیار رؤسای بخشهای مختلف شرکت میگذارد تا آنها با معشوقههایشان، ساعاتی را در آنجا مشغول باشند.
«ایریس» عاشق مردی شده که قصد ازدواج با زن دیگری را دارد. در این بین٬ «آماندا» فهمیده است که مردی که با او زندگی می کند نسبت به او بی تفاوت شده است. این دو زن که تا حالا هیچوقت همدیگر را ندیده بودند و ۶ هزار مایل با هم فاصله داشتند٬ همدیگر را پیدا می کنند و ...
«گرینچ» سالها پیش در هوویل به دنیا آمده است، اما قیافهی ترسناک او و مشکلاتی دیگر، باعث شده است از آن سرزمین رانده شود. از آن زمان تاکنون، «گرینچ» کینهی مردم هوویل را به دل داشته و حالا فرصت انتقام فرا رسیده است و…