تومستون آریزونا، سال 1879. «وایات ارپ» (راسل) که به تازگی کار کلانتری داج سیتی را رها کرده، همراه با همسرش، برادرانش، و همسران برادرانش، وارد شهر می شود. «وایات» تصمیم دارد اسلحه را کنار بگذارد و زندگی آرامی را شروع کند، ولی با مزاحمت های کابوی ها و ورود «داک هالیدی» (کیلمر) ـ دوست قدیم «وایات» ـ به شهر، کار به جدال در اوکی کورال می کشد.

یلم در همان عنوانش کلیت داستان را برای بیننده مشخص میکند. داستانی که به چگونگی کشته شدن جسی جیمز و روزهای آخر زندگی او و همچنین وضعیت قاتلش در قبل و بعد از مرگ او میپردازد.

سرگذشت خانواده ای طی چندین دهه از گسترش غرب در قرن نوزدهم که شامل کشف طلا،جنگ داخلی و ساخت راه آهن می شود...

فرانک ت. هاپکینز (مورتنسن)، افسر سواره نظام امریکا، در ملاقاتی در نیویورک، با عزیز (الکسی – مال) آشنا می شود که یکی از دستیاران شیخ ریاض (شریف)، عربی ثروتمند است. شیخ صحبت قابلیت های هاپکینز را شنیده و مایل است که او در اقیانوس آتش (مسابقه ی اسب دوانی سالانه ای که شرکت کنندگانش مسافتی سه هزار مایلی را از عربستان تا عراق می پیمایند) شرکت کند…

خانواده موش تصمیم می‌گیرند به غرب سفر کنند؛ بدون آنکه بدانند در تله یک گربه زبان‌باز، گرفتار خواهند شد ...