زوجی پیر (ریو و هیگاشیاما) به توکیو می‌آیند تا از پسر پزشک‌شان «یامامورا» و دختری (سوگیمورا) که صاحب آرایشگاه است دیدن کنند. آنان به قدری گرفتارند که نمی‌توانند به پدر و مادر خود رسیدگی کنند. تنها کسی که در توکیو وقت خود را صرف رسیدگی به زوج پیر می‌کند، بیوه‌ی پسر در جنگ کشته شده‌شان (هارا) است...

در دوران جنگ جهانی دوم، دو زندانی آمریکایی درحالیکه سعی داشتند از بازداشتگاه 17 فرار کنند، کشته می‌شوند. همین اتفاق باعث می‌شود زندانی‌های دیگر، به وجود یک خبرچین در بین خودشان پی ببرند و فردی به نام «سِفتون» که در بازداشتگاه، بازار سیاه به راه انداخته، مضنون اصلی این جریان می‌باشد.

بر روی یک کشتی در اقیانوس اطلس،"برادران مارکس" بازهم کارهای مضحک خود را تکرار کرده و تقریبا همه کسانی که در اطرافشان هستند را آزار می دهند...