"اُ دای سو" مرد میان سالی است که در یک روز بارانی ربوده میشود و در مکانی به مدت ۱۵ سال زندانی میشود. پس از آزاد شدن تصمیم میگیرد که دلیل ربوده شدنش را کشف کند و از شخصی که این کار را کرده است انتقام بگیرد و... نام این فیلم در زبان فارسی به اشتباه "پیر پسر" و "پسر پیر" ترجمه شده که عنوان درست آن "رفیق قدیمی" و یا "همکلاسی قدیمی" است.
«جك ریپر» ژنرال روان پریش ارتش و رئیس یک پایگاه هوایی در امریکاست که در اقدامی خودسرانه تهاجمی هسته ای علیه شوروی به راه می اندازد و رئیس جمهور و سیاستمداران آمریکا پس از آگاهی از این عمل با تجمع در اتاق فرماندهی جنگ ایالات متحده به دنبال راهی برای توقف این حملات می گردند.
جایی میان کارولاینای شمالی و جنوبی. «سیلر ریپلی» (کیج) جلوی چشم های محبوبه اش، «لولا» (درن)، مردی را که با چاقو به او حمله کرده، می کشد و به زندان می افتد. اما بیست و دو ماه و هجده روز بعد که آزاد می شود «لولا» با این که مادرش «ماری یتا» (لد) ملاقات آن دو را ممنوع کرده، به دیدنش می رود. عشاق از شهر می روند و به سوی نیو اورلیانز به راه می افتند...
این فیلم در مورد یک دانشجوی تازه وارد بنام «متیو» است که در یک آسانسور، در حالی که برق ها قطع شده است، دختر رویاهایش را ملاقات می کند. متیو هیچ گاه چهره ی او را نمی بیند، اما عاشقش می شود. بعد از این ماجرا، تنها چیزی که متیو می داند این است که دختر رویاهایش در یک خوابگاه با ۱۰۰ دختر دیگر زندگی می کند، و او تصمیم می گیرد که هرطور شده او را بیابد...